هم نویسنده و روزنامهنگار است و هم حقوقدان، مترجم، زبانشناس و پژوهشگر سرشناس ملی. نام دکتر محمد عجم بخصوص برای آنانی که در جریان غائلۀ برخی کشورهای عربی درجهت تغییر نام خلیج فارس هستند، آشناست؛ استاد دانشگاهی که از دهۀ ۷۰ خورشیدی به طور مستمر در کلاسهای درس به دانشجویانش تلنگر میزد که از حیثیت ایرانی باید دفاع کرد و اجازۀ تحریف حتی یک نام کهن پارسی را نباید به دیگران داد.
تلاشهای چندین و چند سالۀ او و همکارانش، چاپ مقالات متعدد با موضوع خلیج فارس توسط این استاد علوم سیاسی و حقوق بینالملل در مجلات داخلی و خارجی، تألیف و چاپ کتابهایی همچون «خلیج فارس نامی کهنتر از تاریخ و میراث فرهنگی بشریت» و «اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان» و نیز حضور در مجامع و سمینارهای بینالمللی برای دفاع از نام خلیج همیشه فارس، منجر به ثبت روز ملی خلیج فارس در دهم اردیبهشت شد.
این عضو سابق هیئت علمی دانشگاه آزاد، اولین فارسیزبانی است که موفق شده است در یک دانشگاه معتبر به زبان عربی (کازابلانکا) دکترای حقوق بینالملل، آن هم با درجۀ بسیار عالی دریافت کند. سمتهای اجرایی متعدد او نیز قابل اعتناست.
رئیس نمایندگی جمهوری اسلامی در موزامبیک و اوگاندا و ۴سال رایزن سیاسی و مطبوعاتی در مراکش و ۵سال رایزن مطالعاتی و حقوقی و نماینده و افسر رابط ایران در سازمان حقوقی و مشورتی در هند از جمله این سمتهاست. این استاد پیشین دانشگاه، دو سال است که در محلۀ فرهنگیان قاسمآباد سکونت دارد.
«در نوروز سال ۱۳۴۳ در زیبد گناباد به دنیا آمدم و دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی را در زیبد درس خواندم. از آنجا که به علوم انسانی و فنی علاقه داشتم، دبیرستان در دو رشته اتومکانیک و علوم اجتماعی، به طور همزمان دیپلم گرفتم. در دورۀ دانشجوییِ رشته علوم سیاسی که بودم، همیشه دربرابر هجمههای ناجوانمردانهای که برخی کشورهای عرب از سال ۶۰ آن را شروع کرده بودند، پرسشهای بیشماری برایم ایجاد میشد که چرا اجازه بدهیم نام خلیج فارس تغییر پیدا کند.
فوقلیسانسم را که در رشتۀ علوم سیاسی گرفتم، در سال۱۳۶۸ به عضویت هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد درآمدم. علاوهبرآن تدریس در دانشگاه فردوسی و پیامنور را نیز همزمان داشتم و با نوشتن مقالات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در مطبوعات و شرکت در سمینارهای بینالمللی داخلی و خارجی متعدد، به کارهای تحقیقاتیام در این زمینه ادامه دادم.
روز به روز این هجمهها به نام و عنوان خلیجفارس، شدت بیشتری پیدا کرد و من به هر دری میزدم که اطلاعات جدیدی پیدا کنم، چون به زبان عربی هم مسلط بودم، پیگیری رسانههای مختلف عربی و مطالعات و پژوهش در حوزۀ خاورمیانه برایم خیلی جدیتر شد.».
«همان سالهای ابتدایی دهۀ هفتاد بود که برخی کشورهای غربی و عربی از طریق رسانههای خود، موضوع خلیج عربی یا خلیج بدون پسوند فارسی را مطرح کردند. در مورد حساسیت کشورهای عربی، بد نیست این نکته را هم بگویم از آنجا که اعراب حدود ۵۰۰ سال، بدون هویت مستقل قومی بودند و زیر سلطه امپراتوری عثمانی یا استعمار انگلیسیها و فرانسویها قرار داشتند، با پایان یافتن جنگ جهانی و استقلال این کشورها، اعراب با حقارتی دیگر روبهرو شدند و آن، شکلگیری دولت یهود بود.
تحقیر این دوران در کنار سایر عوامل، اوجگیری احساسات قومی و نژادپرستی عربی را بهدنبال داشت و باعث شد که آنها بر هر نامی، کلمۀ عربی اضافه کنند؛ مثل مصر عربی، امارات عربی، لباس عربی، قهوۀ عربی و.
به طور خلاصه، تمام تمدن اسلام را به نفع قومگرایی عربی مصادره کردند. نام تاریخی و کهن خلیج فارس نیز در این میان، مصون نماند و رهبران شکستخوردۀ برخی کشورهای عربی در بحران خاورمیانه، برای سرپوشگذاشتن شکستها، نام بینالمللی خلیج فارس را به خلیج و بعد از سکوت ایران در برابر این اقدام، به خلیج عربی تغییر دادند.
آن زمان جامعه به این موضوع حساسیتی نشان نمیداد و حتی رسانههای داخلی حاضر نمیشدند مقالههایم را چاپ کنند؛ اما من میدانستم که این موضوع، یک تغییر نام ساده نیست و تحریفِ عنوان اصیلی است که قدمت آن، به قرنها پیش برمیگردد و میدانستم این تحریف، در درازمدت چه پیامدهایی برای کشور عزیز و هویت ایرانی ما میتواند داشته باشد.»
«آن سالها که درس «حکومت در خاورمیانه» را تدریس میکردم، بخشی از کلاس، به همین موضوع خلیجفارس اختصاص داشت. میخواستم دانشجو را آگاه و روشن کنم. حتی تحقیقی به دانشجویان دادم که نام خلیج فارس را در شاهنامۀ فردوسی بیابند، اما هیچ دانشجویی به طور جدی دنبال آن نرفت.
فردوسی در بخشی از اشعارش عظمت دریانوردی ایرانیان را یادآور شده و به صراحت، نام خلیج فارس را آورده و اروندرود را توصیف کرده است؛ ازجمله وصف عبور اعراب از اروندرود به سوی ایران در جنگ قادسیه، حملۀ نهاوند، حملۀ فریدون به کاخ ضحاک و جنگ مشترک ایرانیها و یمنیها برای نجات یمن از چنگ حبشیها:
به شهر کجاران به دریای پارس چه گوید زبالا و پهنای پارس
یا آنجا که میگوید:
سپه را ز دریا به هامون کشید زهامون سوی آفریدون کشید
«تحقیقاتم ادامه داشت. داخل هر نقشه و کتابی از کهن و معاصر، به دنبال اثر و مدرک جدیدی بودم تا به همگان بیش از پیش بفهمانم که اینجا خلیج فارس است نه جای دیگر؛ و نباید اجازه بدهیم کسی هویتمان را تحریف کند.
شاید عدهای بر این موضوع، خرده بگیرند که چرا ما نیز، متعصبانه برخورد میکنیم؛ پاسخم این است که در کنوانسیونها و معاهدات بینالمللی، نژادپرستی نهی شده، از طرف دیگر در کنوانسیونهای بیشماری که بر اساس آن یونسکو و سازمان یکسانسازی اسامی جغرافیایی سازمان ملل، شکل گرفته، حفظ و حراست از ارزشها و میراث فرهنگی و تاریخی اقوام مورد تأکید قرار گرفته است، پس تلاش برای حفظ این نام که خط قرمز هویتی ماست، منطبق بر عقل و خردجمعی و حقوق بینالملل است و بیش از ۶۰ اثر، از سفرنامۀ ابنبطوطه گرفته تا کتاب مخطوطات که ثبت یونسکو شده، به صراحت نام خلیج فارس را درج کردهاند.»
«اولین مقالهها دربارۀ تحریف نام خلیج فارس به قلم من است. وبلاگم در سال ۸۱ به نام دریای پارسی، ۸۰ هزار بیننده داشت و درواقع سالها تلاش، سرانجام به ثمر نشست. همان سال، قدم اول و اساسی در کشورمان برداشته شد. تا پیش از آن رسانهها از این موضوع استقبال نمیکردند.
در آن سال در سمینار ملی ژئوماتیک راهکارهای پیشنهادی برای دفاع از این موضوع ارائه شد. در دومین سمینار که یک سال بعد برگزار شد، در مقالهای مبسوط، بر چه باید کرد، تأکید کردم. در یکی از راهکارهای پیشنهادی، ضرورت یک روز ملی برای خلیج فارس عنوان شد که مورد استقبال حضار قرار گرفت،
مقالۀ برتر آن سمینار شد و از سوی رئیس سازمان نقشهبرداری و معاون رئیس جمهور و مسئولان سازمان جغرافیایی ارتش و اعضای کمیتۀ یکسانسازیِ نامهای جغرافیایی، جایزۀ ویژه گرفت؛ همچنین بهصورت آنلاین در وبسایتهای مختلف و روزنامهها و مجلات داخلی چاپ شد.»
«در اردیبهشت سال ۱۳۸۳ در سمینار بینالمللی کارتوگرافی دانشگاه تهران، مجددا در مقالهای راهکارهای دفاع از نام خلیج فارس بیان شد و زندهیاد دکتر حسن گنجی، در آن سمینار مشوق طرح شدند که این طرح، در شهریور ۸۳ با هزینۀ شخصی، در قالب کتاب چاپ و به صورت رایگان در میان سازمانهای دولتی و مراکز مطالعاتی از جمله مرکز مطالعات مجمع تشخیص مصلحت نظام و کتابخانهها و نمایندگان مجلس شورای اسلامی توزیع شد، اما باوجوداین، تحرک خاصی از سوی نهادهای تصمیمگیرنده صورت نگرفت؛ تا اینکه موضوع جعل نام، در اطلس مشهور نشنالژئوگرافی روی داد و موجب خشم مردم و ۱۲۴ هزار ایرانی داخل و خارج از کشور شد.
سه ماه بعد از اعتراض ما، این مؤسسۀ معتبر رسماً از ملت ایران پوزش خواست و نام خلیج فارس را به اطلس آنلاین خود برگرداند.
پس از این تحولات، یکی از اقدامات دولت وقت، برای پاسداری از میراث فرهنگی و معنوی خلیجفارس، موافقت رسمی با اضافهشدن روز ملی خلیج فارس، در دهم اردیبهشت به تقویم رسمی کشور بود که پس از پیشنهاد من و همکارانم، نهادهای تصمیمگیر و شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز دهم اردیبهشت را که روز حاکمیت کامل ایران بر خلیج فارس و بیرون راندن پرتغالیهاست، به نام خلیج فارس نامگذاری کردند.
این را هم عنوان کنم که لایحه و گزارش توجیهی این پیشنهاد را خودم برای شورای عالی خلیج فارس و شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشتم تا برای تصویب مخالفتی نشود.»
«اماای کاش این نام فقط در حد نامگذاری یک روز در تقویم یا نامگذاری مدرسه و خیابان و بزرگراه باقی نماند. از سال ۸۳ تا ۸۸ روز ملی خلیج فارس فقط در حد یک نام باقی ماند. سال ۸۸ کتاب دومم، اسناد نام خلیج فارس میراثی کهن و جاودان، همراه با نقشههای مصور و کمیاب چاپ شد و از آنزمان به بعد، بیشتر در رسانهها و مجامع عمومی به این موضوع حساسیت نشان داده شد. اما باید بگویم که متأسفانه هنوز هم این میزان حساسیت، کافی نیست.
بارها خواستم که اسپانسری پیدا شده و کتابهایم را ترجمه کند؛ کاری که در خارج از کشور، بهراحتی اتفاق میافتد، اما تنها اتفاقی که تابهحال برای آثارم افتاده، این بوده که سال ۸۹ عنوان برتر جشنوارۀ یازدهم ملی پژوهشگران برتر را به من، به عنوان نویسندهاش دادند یا تقدیرنامههای متعددی که از رئیس سازمان نقشهبرداری و کمیتۀ یکسانسازی نامهای جغرافیایی و وزیر امور خارجه وقت گرفتهام.»
«دو پسر و حتی همسرم، از همان آغاز مطالعات جدی من نسبت به این قضیه حساسیت پیدا کردند، اما دخترم که کم سن و سال است، در این ماجرا نبود. وقتی علی سوم راهنمایی و آرش سوم ابتدایی بود، تشویقشان کردم وبلاگ بنویسند و آنها نیز همۀ دوستانشان را تشویق میکردند که اگر نهادی، موضوع خلیج فارس را به رأیگیری میگذارد، حتماً شرکت کنند و بیتفاوت نباشند.
گاهی تا نیمههای شب، کار پسرانم این بود که اطلاعات من را با نظارت خودم در وبلاگ میگذاشتند و در حال حاضر، همچنان به مباحث ایران و فرهنگ ایرانی، علاقۀ زیادی دارند. از طرفی خانوادهام به خاطر مسافرتهای متعددی که به کشورهای خارجی عربی و اروپایی و آمریکایی داشتهام، دغدغهام را درک کرده و انصافاً به خاطر همراهیهای آنان بوده که من توانستهام با آسودگی خاطر درس بخوانم و پژوهش کنم و مدرک و مستند جمعآوری کنم.».
«مشهد زیباییهای زیادی دارد. نماد مذهبی آن، امام هشتم (ع)، نماد ملی آن فردوسی و نماد اسطورهایاش نادر شاه افشار است. دوستانم که از کشورهای اروپایی و آسیایی به ایران و بخصوص مشهد سفر میکنند، زیباییهای این شهر را تحسین میکنند، البته اینجا میتواند خیلی بهتر هم شود،
مثلا همین کال چهلبازۀ قاسمآباد (که من نام گلستان را برای آن پیشنهاد میکنم) را میتوان به زیبایی سی و سه پل اصفهان درآورد، برای تبخیرنشدن آب آن، از پلاستیک نامرئی استفاده کرد و آن را به بولوار دانشجو وصل و تبدیل به فرصتی گردشگری کرد. از طرفی نامهای برخی خیابانهای مشهد تکراری است. چه خوب است برای خیابانهای شهرمان نامهای اصیل و خوبی انتخاب کنیم.».
پنج سال بیشتر معلم نبودهام. چیزی که معلم را سر ذوق میآورد، خود دانشجویان هستند، اما متأسفانه در فضای دانشگاهی ما دانشجویان، بیانگیزه و بیمیل و رغبت هستند، به همین خاطر پژوهش را بیشتر دوست دارم و ترجیح میدهم همیشه پژوهشگر بمانم؛ البته شاید دوباره در زمانی دیگر، در کنار پژوهش، معلمی را هم ادامه دهم.».
برنامههای متعددی را به بهانه روز خلیج فارس مطرح کردهام، مثلا پیشنهاد سمینار خلیج فارس را به دانشگاه فردوسی دادهام که آنها هم اعلام آمادگی کردند، اما این اعلام آمادگی کافی نیست و باید هزینه شود.
برای این برنامه هم پیشنهاد ساخت مستندی را دادم که زیباییهای مشهد از جمله پاکیزگی آن و پارکهایش به تصویر کشیده شود؛ زیباییهایی که به خاطر نبود خودباوری کافی، آنها را ندیده یا کمرنگ میبینیم. من تجربۀ سفر به کشورهای متعدد خارجی را دارم و با آگاهی کامل میگویم مشهد شهری زیبا و درخور توجه است.»